دلتنگم nameless ...
کاش میدیدی که پس مانده های خاطرات کپک زده آزارم میدهند
بوی تعفن میدهند دوستی ها و عاشقانه های یواشکی..!!
تو که می گفتی خدا هست میبینه اشکامو...!!!!
پس کجاست ؟؟چی شد؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
غریبه آشنا 

ساعت19:20---5 تير 1394
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند ...
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
آری ، وچه زیبا نوشته بود ...
همواره با خود تکرار میکنم،
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند ...
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
آری ، وچه زیبا نوشته بود ...
همواره با خود تکرار میکنم،
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
غریبه آشنا 

ساعت19:11---5 تير 1394
دست هایم خالیست و درونم سرشار...
پرم از آرزوهای پوشالی و دلم خوش است به خواب شیرین شب بو
و رهایی گیسوان بید در دستان وحشی باد... و چه زیباست،
پشت پا زدن به آن هایی که تو را رنجاندند!
و چه خوب است، گاه گاهی دروغ بگویی به دلت
و نگذاری که بداند، بی نهایت تنهاست
پرم از آرزوهای پوشالی و دلم خوش است به خواب شیرین شب بو
و رهایی گیسوان بید در دستان وحشی باد... و چه زیباست،
پشت پا زدن به آن هایی که تو را رنجاندند!
و چه خوب است، گاه گاهی دروغ بگویی به دلت
و نگذاری که بداند، بی نهایت تنهاست